قسمت اول | شروع دوباره یک احمق

در این پادکست من از تجربیات خودم از برگشت دوباره به شهر خودم حرف میزنم و دیدگاه خودم رو نسبت به سال های دانشگاه بهتون میگم که چه چیز هایی در بعد از فارق التحصیلیم میتونم برای دوران تحصیل بهتون بگم . من در دانشگاه آزاد زنجان فارق التحصیل شدم و درمورد محیط دانشجویی و تجربه ی دانشجویی باهاتون حرف میزنم که ممکنه چیزی که از دانشگاه یا کالج فکر میکنید براتون پیش نمیاد

برای حمایت از پست ها و کار های ما لطفا پست ها رو در شبکه های اجتماعی لایک کنید و مارو برای قسمت های دیگر پادکست فالو کنید .

متن پادکست :

سلام دوستان آلفاگیکم .

تو این چند مدتی که نبودم در حال یادگیری برنامه نویسی و کامپیوتر بودم . مجبور بودم روی خودم کار کنم . هر هنرمندی در نقطه ای از زندگیش خودشو در جایی میبینه که از طرفدارای خودش نا امید میشه . در حال حاضر لیسانس کامپیوترم رو از زنجان گرفتم و دوباره برگشتم گرگان . بار ها و بار ها ویدیو و ویس های زیادی رو ضبط کردم ولی هیچکدومشون رو جرعت نکردم یا شایدم ترسیدم در آلفاگیک آپلود کنم. آلفاگیک از این به بعد تبدیل به پادکست خواهد شد و همزمان من روی پروژه های مختلفی و سایت های مختلفی بصورت همزمان کار خواهم کرد که بعد از کامل شدن سایت ها و پروژِه آنها را خواهید دید

من متاسفانه توانایی ادامه دادن آلفاگیک به عنوان آکادمی آموزش مجازی تریدر ها رو ندارم . اگر دنیای ایده عالی زندگی میکردیم من دوست داشتم به عنوان یک مربی به دیگران شروع به آموزش کنم چون این کاری هست که خیلی دوست دارم . یاد دادن ماهیگیری به افراد خیلی بهتر از دادن ماهی به اونها هست .  ولی متاسفانه ما در دنیای ایده ال زندگی نمیکنیم و خیلی دنیای گهی هست .

از بزرگترین دلایل ادامه ندادن آلفاگیک عدم توانایی من در دروغ گفتن هست . بنظر من فروختن رویای اشتباه خیلی بد از بالاکشیدن پول ینفر هست وقتی افراد به تو در آلفاگیک پیام میدهند کاملا شستوشوی مغزی یافتن و تنها کاری که باید تو بکنی این هست که بهشون بگی تو میتونی پولدار شی ولی خوب خودتم میدونی نود و نه درصد افرادی که بهت پیام میدن قرار نیست موفق بشن.

یادگرفتن تریدینگ در یک ماه مثل این هست که بگی من میخوان فیزیک کوانتوم رو در عرض یک ماه یاد بگیرم و در خونه ی خودم بمب هسته ای بسازم . اگه همچین حرفی رو به کسی بزنی بهت میخنده و کاملا واضح هست که در یک ماه نمیشه فیزیک کوانتوم رو صد در صد یاد گرفت . ولی وقتی به کسی میگی میخوام تریدینگ رو توی یک ماه یاد بگیرم افرادی هستن که میگن ممکنه.

دلیل نا امید شدن از طرفداری خودم این بود که مدیدم که اگر من مقالات خارجی رو مطالعه میکردم و ترجمه و خلاصه میکردم افرادی که در طول زندگی خودشون حتی تلاش نکردن پول در بیارن و کل زندگشون رو شروع به تحقیر افراد برای بالا بردن خودشون کردن کردن تحقیرت میکردن . به جایی رسیده بودم که فکر میکردم شاید خیلی بی عرضه هستم . برای امتحان هم که شده متن یکی از همون مقاله ها رو که براتون میزاشتم رو به زبان انگلیسی ترجمه کردم و برای افراد خارجی گذاشتم و در طول ۳ روز ۵۰۰ تا بازدید گرفت و افراد شروع به گذاشتن کامنت برای تشکر و حتی اصلاح نظریات کن کردن و معلوم بود کامل درک میکنن ومتوجه میشن .

خودم خیلی خیلی سورپرایز شدم که مشکل از من نبوده بلکه اگه من همین فعالیت ها رو به زبان انگلیسی کرده بودم افراد  واقعا قدر زحماتم رو میدنستن . خیلی دوست دارم یک روزی که پولدار شدم این افرادی که حتی نمیشناختمشون و باهام دوست شدن و همیشه بهم انگیزه میدادن رو کمک کنم . من متوجه میشم که بعضی از شما ها قلب خیلی مهربونی دارین و همیشه به من انگیزه میدادین و مثل یک برادر با من بودین ولی متسفانه هنوز نمیتونم زحمات شما رو جبران کنم چون هونز به اون سطح از موفقیت نرسیدم.

فروش رویای پولدار شدن از زمان های خیلی قدیم بصورت های مختلف وجود داشته .برای مثال در قدیم بصورت رویای یافتن گنج زیر زمین بوده و در زمان پدران ما هم همچین رویاهایی بوده.

خیلی از افراد مثل جادی میرمیرانی همه چیز رو سیاه یا سفید میبینن . درسته که ۹۹٫۹۹۹۹۹% افراد نمیتونن از ترید پول در بیارن ولی خوب بنا نمیشه ما اون ۰٫۰۰۰۰۰۱% رو نبینیم . اگر شما راضی باشید زندگی  خیلی سختی داشته باشید و خودتون از جامعه دور کنید و تمامی وقت هاتون رو برای مدت طولانی و مداوم مطالعه کنید شما ۱% شانس دارید موفق شوید . بزارین مثالی بزنید اگر شما طرز فکر هکری و برنامه نویسی رو بصورت کامل بلد باشین و استاد ارزدیجیتال باشید ۱% شانس موفقیت دارید چون شما میتونید با برنامه نویسی کار هایی رو بکنید که افراد عادی نمیتونن بکنن . درسته ۹۹% نمیتونن ولی این بنا نمیشه همه نمیتونن .

داشتن زندگی با سبک مطالعه ی همیشگی اصلا خوب نیست . اعتیاد به کار اصلا خوب نیست . ارتباطات خودتون رو با افراد از دست میدین و هر روزی که میگذره شما لگد بزرگی به سلامت روان خود میزنید . همه جا خرخون و بچه سوسول خطاب میشین . در خیلی از جمع ها نمیتونین راه پیدا کنید .

دختر ها و پسر ها در سن جوانی همیشه میدونند که انتخاب فرد درست برای اون ها چی هست ولی قسمت کوچکی از ذهن مریض اونها ( از جمله خودم ) دوست داره رابطه ماجراجویی با فرد نادرست رو شروع کنه  .ما جوان ها در سن جوانی با دونستن انتخاب درست انتخاب غلط رو انتخاب میکنیم . ولی وقتی سنمون بالاتر میره از خواب زمستانی بیدار میشیم و با زندگی و واقعیت های خیلی تلخ و زجرآورش آشنا میشم و میفهمیم همه چیز به پول مربوطه و فرد سکسی تر فردی هست که پول بیشتری داره . چون حتی در حیوانات جفت های مختلف هدف اصلیشون  این هست که جفت مقابل بتونه کارش رو درست انجام بده و منابع مورد نیاز برای زندگی رو بتونه بخوبی فراهم کنه .

بعضی ها خیلی دیر از این خواب زمستانی بیدار میشن ولی برای بعضی ها این اتفاق زود اتفاق میوفته

زندگی در زنجان با زندگی در گرگان خیلی فرق داره . وقتی در زنجان بودم از دوستای صمیمیم همیشه میگفتن چقدر افراد گرگ هستن و همه در صورت خودشون ماسک دارن ولی خوب منه احمق چون در زنجان زندگی میکردم دوستم رو متوهم خطاب میکردم و میگفتم مشکل از خودشه ولی خوب چند روز پیش که تازه به گرگان اومدم و با واقعیت تلخ روبه رو شدم

. ای کاش میتونستم به رفیقم بگم که واقعا حرف اون درست بوده . من چون در زنجان زندگی میکردم و به اون محیط عادت کرده بودم فکر میکردم همه جای دنیا افراد بی ریا و مهربون هستند و اگه کمکی از دستشون بر میاد انجام میدن . روز های اولی که اومدم گرگان به تمامی دوستانم با بی ریایی تمام پیام دادم و برای لحظه ای فکر کردم در زنجانم و فراموش کرده بودم ماسکی که باید در گرگان به چهره میزدم رو بر چهره ی خودم بزنم . من خیلی احمقم چون این موضوع که گرگان مثل تهران هست و افراد واقعا گرگ هستن و تا وقتی بهت نیاز دارن باهات هستن و شاخ نشون دادن خودتون با جواب ندادن یا گرفتن خودتون یک برتری حساب میشه . اگه شما بی ریا باشید و خودتون رو نگیرید و گرگ نباشید شما احمق خطاب خواهید شد . در زنجان چون همه افراد ترک هستند با هم خوب هستند و میشه حس کرد که بی ریا هستند و اگر کمکی از دستشون بر بیاد برات انجام میدن . روزی که من تازه زنجان رفته بودم به تمامی دوستام پیام دادم و افرادی که حتی برای یک ماه در زندگی گذشتم میشناختم راضی به کمک به من بودم . تازه میفهمم چرا دوستانم که در گرگان زندگی میرکدن خودشون رو میگرفتن . من هیچوقت درک نمیکردم . قشنگ میتونستم حس کنم دوستان صمیم در گرگان آدم های خوبی هستن و قلب مهربونی دارن ولی محیط اینجا جوری ایجاب میکنه که باید همچین سبک زندگی داشته باشی و اگه بی ریا و صاف ساده باشی تو رو مهربون خطاب نمیکنند بلکه احمق خطاب میکنند.

چرا من انقدر احمق بودم . من کل دوران دبیرستانم رو توی گرگان بودم چرا این واقعیت رو فراموش کرده بودم ؟ چرا یادم رفته بود بعد از برگشت این ماسک رو به چهره بزنم ؟ چرا فراموش کرده بودم در گرگان نژاد پرستی زیاده  ؟  هنگام اوج موفقیت کار من به دوستان گرگانیم اندازه ۲۰۰ الی ۵۰۰ هزار تومان کار مفت انجام دادم و با جون و دل کمک کردم ولی این افراد راضی به جواب دادن و سین کردن ساده ی پیام های من نبودن ؟

در گرگان در صورتی همچین خصوصیتی نداشته باشید از جامعه حذف خواهید شد . چیزی به نام اینکه افراد نون و نمک همدیگه رو خوردن وجود نداره . در صروتی که شما از گشنگی در کنار خیابان بمیرید و از کسی درخواست غذا کنید اون شخص شروع به فیلم گرفتن ازتون میکنه تا مرگ شما رو بصورت کامل مستند کنه .

اشتباه نکنید زنجان خیلی خیلی بدی های زیادی داشت و افراد واقعا بدی هم داشت ولی خوب اگه بخوام توی یک جمله بگم بگم باید بگم توی زنجان اگه گوشت همدیگه رو بخورن استخوان هاشو دور میندازن ولی در گرگان گوشت و استخوان رو با هم میخورن و کله ی تو رو قطع میکنن و به عنوان یادگاری در طاقچه اتاقشون نگه میدارن . انسان موجودی اجتماعی هست و باید خودشو با محیط وقف بده در غیر اون صورت توسط اون محیط حذف میشه . از این به بعد من هم باید شروع زندگی فیک و گرگی خودم رو بزنم در غیر این صورتی توسط این محیط حذف میشم .

با کمال تعجب دیدم بعد از برگشتم به گرگان افرادی که فقط ۳ هفته در گرگان میشناختمشون حاضر به کمک به من با جون و دل شدن ولی رفیق های ۱۰ ساله یا صمیمی دیگه حتی راضی به جواب دادن پیامت نشدن این افراد فقط در صورتی جواب پیامتون رو میدن که بیتکوین ۶۰ هزار برسه و بخوان یک روزه پولدار شن و بهت نیاز داشته باشن . من خیلی ساده بودم که حتی به یک سری از دوستان پیشنهاد دادم کمک مفت بهشون کنم یا حتی طارحی وبسایت مفت براشون انجام بدم و تنها چیزی که ازشون خواستم اینه که کانشکن های من رو زیاد کنن ولی خوب یادتون نیست ؟ بیتکوین الان ۶۰ هزار نیست . اونو فومو و رویای پولدار شدن رو کسی نداره .

شروع یک رابطه بخصوص با دختر ها مثل دادن کلید نابودیت به اون دختر هست . من همیشه در زندگیم عادت داشتم یه رفیق پیدا کنم باهاس صمیمی بشم نه اینکه هر روز بخوام با همه باشم . در مورد رابطه های عاشقانه هم همینه . تو وقتی به کسی اعتماد میکنی کلید نابود شدنت رو بهش میدی . حالا اگر فرد مقابل احمق باشه شما هر ثانیه نابود خواهید شد . من این اشتباه رو یکبار کردنم و قرار نیست دوباره تکرار کنم

درمورد موفقیت هم یادتون باشه هر چقدر که چیزی که برای موفقیت فدا میکنید براتون با ارزش تر باشه موفقیت شما نیز بیشتر خواهد بود . شما باید راضی باشید چیز های مهمتون در زندگی رو فدا کنید تا بتونید به چیز های خارق العاده برسید .

چیزی که سال های سخت و بد کنکور بهم یاد  داد این بود که اگر دیدی افراد همه دارن یک مسیر رو میرن تو باید خلاف اون جهت رو بری و تحقیر شدن رو به جون بخری و خیلی از چیز ها رو فدا کنی . بزرگترین ترس هر انسان با توجه به مطالعات تحقیر شدن توسط جامعه هست . تا وقتی شما نتونین با بزرگ ترین ترس هر انسان و خودتون رو به رو نشین نمیتونین پیشرفت کنین . اگر در یک تویله حرف از فیزیک کوانتوم بزنی افراد تویله تو رو متوهم و بیمار روانی خطاب میکنند و شاید هم تصمیم به اعدام تو بگیرن . وقتی در تولیه زندگی میکنی نباید بخوای درمورد چیز های علمی خفن حرف بزنی . همانطور که اگه هزار سال پیش میگتفی زمین گرد است حکم تو اعدام بود . اگر هزار سال پیش قهوه مصرف میکردی حکمت اعدام بود . حالا تو بیا تو هزار سال پیش بگو قهوه میتونه خواص دارویی داشته باشه . وقتی جامعه قبول نداشته باشه حتی اگر واقعیت باشه تو دیوانه خطاب خواهی شد .

آپارات :

تهران پادکست :

ساوندکلاود :

اسپاتیفای :

یوتیوب :